شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

از باده ناب تا قهوه قجر

مرا کرد  مهمان رفیقی عزیز
و آورد آن گاه نوشی تمیز 
خیالم که نوش رز کهنه است 
که چون قهوه گردیده، گفتم بریز 

بخندید و جامی به من داد از آن 
که گردم از آن سرخوش و پر توان 
بگیرم مراد خود از دیو مست 
چونان میر قصه امیر ارسلان  

چو نوشیدم آن مایه را از شعف 
شدم سست و بدحال و خوردم اسف 
که رازش چه بود ای خدای کریم  
که گردیدم از گردی این سان تلف؟ 

مرا دید پیری چو در رهگذر 
و بنمود بر حال من یک نظر 
بگفت آنچه خوردی "قجرقهوه" بود 
نه گلگون می جان فزا، ای پسر !
(م. ح. پژوهنده

پ. ن. قهوه قجر نوعی از نوشیدنی بوده است که در دوره قاجاریان برای کشتن مخالفان حکومت استفاده میشده است. 
در ویکی پدیا فارسی امده است که این روش کشتن پس از دوره ناصر الدین شاه رایج بود و فرزند او ظل السلطان حاکم اصفهان از قهوه مسموم به سیانور یا اسید آرسنیک و استریکنین بسیار استفاده میکرد (نیکروح متین، فرزانه، «از فلک تا قهوه قجری»، 14 اکتبر 2019).

شعر ناسروده

من شعر ناسرودهء دورانم

معنای«لامساس» حریفانم

در شهر خود غریب که بشنیده؟

من آن غریب بین رفیقانم

دیدم رسول را چو ندیدندش

زیرا منش ز خیل ندیمانم 

گردی گرفتم از رد پای او

وین شعرها از اوست که میخوانم

در بین تشنگان کویر خلق

مشکی به دوش دارم و حیرانم

زان رو که جام ها همه سوراخ اند

من در میانه سر به گریبانم

کآخر میان خلق چرا گشتم 

ساقی در این زمانه؟ نمیدانم.

م ح پژوهنده ۱۳۹۸/۰۲/۰۲- مشهد.