شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

با حاکمان ینگه بگویید

ما آبدیده ایم


پائیز آمده است،

فصلی به اعتدال بهاران،

گلواژه ای چو مهر در آغاز راه آن،

سرمای سخت و سوز به فرجامگاه آن.

***

پائیز هر چه بود،

باشد ، “این نیز بگذرد” ؛

ما فصل های سرد، بسیار دیده ایم ؛

از چند سال پیش، در فصل سرد سرد،

بسر می بریم ما

آماده ایم فصل زمستان رسد ز راه،

با تحفه های فصل

شلاق اگر خوریم ز برف و تگرگ و باد

دم بر نیاوریم،

چون با خدا و خلق، با خویش خویشتن،

ما عهد بسته ایم، با شور و اشتیاق، 

بر جان خود خریم،

در راه آرمان مقدس هر آن چه بود.

با حاکمان ینگه بگوئید ما،

بسیار دیده ایم ازین سرد و گرم ها

ما را هراس نیست ازین تند باد ها

ما آبدیده ایم !


1398/8/18مشهد