شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

نوستالژی ادوار قدیم

درو در فصل تابستو نکردی
بسر بیرون شوه چبغو نبردی
به ‌گندمزار می آیی‌ چه با ناز
بگیری عکس و تو کشمو بگردی

من آن دشتبون گندمزار هستم
به عمر خود توی این کار هستم
که دزدی تا نیاید توی کشمو
تمام روز و شب بیدار هستم

کشاورزان سحرگاهان بیایند
و داس از توره ها بیرون بیارند
کنار همدگر همدوش و همدل
دمار از مزرع گندم برارند

زنان و بچه های روستایی
دوتایی و سه تایی چارتایی
گرفته در بغل نان و غذا را
میارند از برا شان ناشتایی

پ. ن:
چبغو: سرد یخبندان
کشمو/کشتمان: مزرعه
دشتبو/دشتبان: نگهبان و پاسدار شبانروزی مزرعه
توره/توبره: معروف است چیزی همانند یک پله خورجین که به پشت میبندند
ناشتایی: صبحانه.