شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

دردآشنا

هو المحبوب
"به یغما برده دلبر عقل و دینم"
قضا بنشسته گویی در کمینم

جهان تار است بی روی تو دلبر
بتاب ای مهر تا روی تو بینم.

ببین غرق گناه و رو سیاهم
چنین بی در بلا و بی پناهم

به نفس دون وشیطانم سپردی
خدایا تا فزون گردد گناهم ؟!

"به روی من دری از مهر وا کن
من بیگانه را دردآشنا کن"

به دام خود در این دنیا اسیرم
مرا از دام نفس دون رها کن!

تقدیم به شما عزیزان : م. ح. پژوهنده ۱۴۰۱/۱۲/۱۲

پ. ن. داخل گیومه استقبال از شاعره گرانقدر معاصر سرکارخانم زهرا وهاب.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد