شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

ساقی میخانه

بیا به کوچه میخوارگان سری بزنیم
به لطف ساقی میخانه ساغری بزنیم

به اقتدای همین بال های خورده به سنگ
در آسمان قفسناک مان پری بزنیم

بیا به سقف پر از دود آهمان با عشق
به دست گیسوی تو رنگ بهتری بزنیم

به ماهتاب زمین دیگر اعتباری نیست
بیا سری به قمر های دیگری بزنیم

بیا به همت  پاروی دست های خیال
سری به قایق در خون شناوری بزنیم

غبار آینه‌ از من گرفته عکست را
به قلب آینه بگذار خنجری بزنیم

برای فهم رهایی هنوز فرصت هست
اگر به حمله ی خود رنگ حیدری بزنیم

زهرا وهاب ( ساقی)

شمع غریب

شمع غریب

گریه کن شمع غریب، که دیگه تنها شدی

جغدمن ای دل من، یکه تو دنیا شدی

 

چه شدن کجا شدن دیگه صدایی نمیاد

حتی از تو سینه ها ناله ای درنمیاد

 

روی دل کوه غمه دنیا زندونه برام

دیگه با این دل تنگ ناله آسونه برام

 

چکنم، کجا برم، که دل آروم بگیره

بذار برات قصه بگم مگه خوابم ببره

 

یه قایق بهم دادن که پلاسیده شده

بسکه بوده تو آبا دیگه پوسیده شده

 

یه روزی با اون قایق رفتم شکار ماهیا

دلو بر دریا زدم واسه دوتا دودی سیا

 

دریا برام وفا نداشت بیا ببین بخت بلند

دریا طوفانی شد و موج رو موج میشد بلند

 

قایقم چون پر کاه، روی موجا راه میره

هی ادا درمیاره، پایین و بالا میره

 

دل بسختی میزنه، نداره آروم و قرار

میتونم چکار کنم، فقط باید بیام کنار.

 

پ. ن:

به یاد روزهای قیرگون سالهای قبل از انقلاب اسلامی و هجوم ساواک به حوزه های علوم دینی و کانونهای فعالیت ضد رژیم پهلوی- ۱۳۵۳.