شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)
شعری که ناسروده ماند

شعری که ناسروده ماند

هنر و ادبیات متعهد فارسی (نقل با ذکر منبع بلامانع است)

آب حیوان

*در سوگ بزرگی برای فقدان آن امام*

عزای کیست که عالم تمام، گریان است
سرشک شیعه و سنی روان چو باران است
مگر امام مبین صادق از میان رفته ،
که بانگ شیون و اندوه تا به کیوان است 
امام و هادی و محیی الشریعه و استاد 
که مستفیدش هزاران نفر چو نعمان است
میان امت اسلام این امام همام
چو شمع جمع فریقین و نور ایمان است
کجاست آن که پس از او زند دم از اکسیر
و پرده بر فکند زانچه راز پنهان است
درون هستهء جرثومه گفت خورشیدی
نهفته ایزد و خورشیدوش فروزان است
همان امام مبینی که یافت چار امام
از او فروغ و فروغش چو مهر تابان است
ز مادر  ار چه به صدیق میرسد نسبش
ز پشت حیدر و صدیقهء طهوران است
شریعت نبوی زنده شد ز فیض دمش
چنان که مسلک او گویی آب حیوان است
شکست قامت اسلام را شهادت او
به سوگ او نه فقط ما  که نوع انسان است.
مشهد-۱۳۹۸/۴/۵

موکب خورشید

در هفته وحدت امت اسلام نعمات خفیه الهیه را به همگان تبریک می گویم.
باد مبارک چنین مولد خیرآفرین! 
     *          *          * 

دوش به چشم یقین معجزه دیدم چنین
نور تتق می کشید از فلک آخرین
مانده بدم در عجب در دل تاریک شب
مهر فروزنده چیست کامده سوی زمین؟
گاه سحر چون صدف لؤلؤ لالا شکفت
گوهری آمد پدید، مهر از او شرمگین
ختم رسل مصطفی (ص) مهر جهانتاب حق
منجی خلق جهان سر آمد مرسلین
سدره نشینان همه مست ز میلاد او
در قدمش جبرئیل ریخته عقد ثمین
چون شب دیجور بود دشت و دمن پیش از آن
خار در این باغ بود جای گل یاسمین
باد نمودی پریش گیسوی نخل کهن 
تو گویی از بن کند پایه طاق آبگین
خار و خس و هیمه بود نزهت باغ جهان
همچو خریف و شتا بود همی فرودین
لیک کنون دشت و کوه طعنه به بستان زند
از سمن و برگ گل گشته زمین عنبرین
جمله فراز و نشیب صاف و بلورین شده
هر قدمی چشمه ای صاف چو ماء معین
بر لب هر چشمه ای جمع شده گرگ و میش
نیش همه گشته نوش زهر همه انگبین
نک همه فصل سال بوی بهاران دهد
شب همه روز است و روز هست الی یوم دین
قطب شمال و جنوب بود اگر منجمد
بود اگر استوا گرم چو قعر سجین
بود اگر دره ای در دل آن  حفره ای
بود اگر کوه و بود قله بر آن چون نگین
بود  اگر بولهب بلال و عمار و عمرو
یک به نسب مهتر و یک به جسب کمترین
بود اگر گوشه ای جنگلی و بیشه ای
گوشه دیگر کویر نیست دگر آن و این
جمله به یک جلوه زان مهر دگرگون شدند
طوعا او کارها قد جعلوا مسلمین
کنگره ها چارده ریخت ز کاخ شهان
در شب میلاد آن ناجی مستضعفین
چهارده قرن شد تا که تجلی نمود
بار دگر پرتوش از دل ایران زمین
کوکب سعد از افق باز برآمد که هان
فجر حقیقت ز راه می رسد ای مؤمنین
مهر خمینی دمید در تن افسرده جان
بار دگر شد عیان هیمنه صالحین
حبل مودت کنون در کف اسلامیان
عشق مهیمن شده فاسترحوا آمنین
همچو زمان نبی (ص) کافه اهل صلاح
جمله برادر شدند در ره شرع مبین
مژده که میلاد نور هفته وحدت بود
مکرمت او شده سمبل عشق و یقین
شیعه و سنی بود فارس میدان حق
جبهه توحید را این دو یسار و یمین
فیض ربیعی چنین رشک بهاران بود
خاصه که خورشید را ماه شدی همنشین
جعفر صادق که بد عارف اسرار حق
عالمیان تا ابد ز خرمنش خوشه چین
دید پژوهنده چون موکب خورشید گفت
باد مبارک چنین مولد خیر آفرین
پائیز 1365 مشهد